خلاصه فیلم


داستان فیلم غلامرضا تختی کشتی‌گیر ایرانی با قرائت و امضای وصیت نامه و خودکشی اش آغاز می‌شود، سپس با فلش بک از دوران کودکی اش را که در فقر شدید و در آلونک‌های خانی آباد جنوب تهران می‌گذراند. پدرش رجب خان یخچال دار قدیمی داشت که در طرح گسترش راه‌آهن مصادره می‌شود و این امر فقرشان تشدید می‌کند و کار پدر را به جنون می‌کشاند.

غلامرضا که به کشتی علاقه داشت در گام‌های اولیه اش برای کشتی‌گیر شدن در دوران نوجوانی ناکام می‌ماند و هنگام کار در تأسیسات نفتی مسجد سلیمان به تنهایی شروع به تمرین می‌کند. او سرانجام کارگری در مناطق نفتی را رها می‌کند، به تهران نزد خانواده اش برمی گردد و در باشگاه پولاد عبدالحسن فعلی معروف به حاج فعلی مربی کشتی این باشگاه استعدادش را کشف می‌کند. غلامرضا به سرعت به عضویت در تیم ملی کشتی ایران درمی آید و در دوران جوانی نخستین بار در مسابقات کشتی هلسینکی ۱۹۵۱ مدال نقره و در المپیک ملبورن ۱۹۵۶ مدال طلا می‌گیرد. تختی همزمان با افتخارات ورزشی به خاطر مردم داری و روحیه ای که در مستمندان داشت به محبوبیت‌های فروانی می‌رسد و در عین حال با مسائل زندگی خصوصی و خانوادگی اش هم درگیر است.

موفقیت تختی در میدان‌های ورزشی حسادت‌های هم تیمی‌های او را برمی‌انگیزد، و محبوبیتش در میان مردم باعث ایجاد حساسیت در حکومت می‌شود، بخصوص که او از نظر گرایشی به جبهه ملی و مصدق داشت. کارشکنی‌های دوجانبه (حسادت‌های ورزشی و کارشکنی) همراه با چند ناکامی در اواخر دوران ورزشی اش و و حتا مسابقات کشتی تولیدو ۱۹۶۲، تختی رو سرخورده و خسته می‌کند و ازدواجش در ۱۲ آبان ۱۳۴۵ هم نه تنها تغییری در وضعیت او نمی‌دهد بلکه به دلیل اختلاف‌های او با همسرش این وضعیت تشدید می‌شود. تولد پسرش بابک در شهریور ۱۳۴۶ نیز تأثیری در وضعیت او ندارد و سرانجام جهان پهلوان غلامرضا تختی در هفدهم دی ۱۳۴۶ و دو روز پس از تنظیم وصیت نامه اش در دفترخانه ای، در اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک تهران با خوردن دارو خودکشی می‌کند.[۵]

دانلود فیلم در ادامه مطلب